خانه عناوین مطالب تماس با من

پنجره‌های‌باز

پنجره‌های‌باز

درباره من

می‌نویسم و خداوند میخواند... ادامه...

پیوندها

  • چوپیا

جدیدترین یادداشت‌ها

همه
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • [ بدون عنوان ]
  • تنگنا
  • من اگر تو بود
  • بی طاقتی
  • تو هستی که هستی م رقم میخوره...
  • حرفهای مفید با سردرد شدید
  • نانوشته
  • در دلم صفحه میخورند روزها

بایگانی

  • مهر 1397 1
  • فروردین 1396 3
  • اسفند 1395 1
  • بهمن 1395 1
  • دی 1395 2
  • آذر 1395 2
  • آبان 1395 1
  • شهریور 1395 2
  • مرداد 1395 6
  • خرداد 1395 5
  • اردیبهشت 1395 24
  • فروردین 1395 6
  • اسفند 1394 1
  • بهمن 1394 7
  • دی 1394 1
  • مهر 1394 4

جستجو


آمار : 4937 بازدید Powered by Blogsky

عناوین یادداشت‌ها

  • صبر با چاشنی بخشش شنبه 18 اردیبهشت 1395 00:17
    خدای من..چه جمعه‌ای! افسوس ..افسوس...روز به این زیبایی رو چه ناشیانه تباه کردم و الان چه هنرمندانه غصه میخورم..روزی که میتونست برام خوش بگذره و رشدم بده اینطور حیف شد صبح که پا شدم ، صدای مادر و خواهرم رو میشنیدم که از حال می‌اومد و مشغول صبحانه خوردن بودن. مسواک زدم و هیچ یادم نبود دیشب توو تاریکی حاصل از برق‌رفتگی...
  • ساده نیست! پنج‌شنبه 16 اردیبهشت 1395 00:19
    حقیقت، یک جمله نیست! بلکه معادل ده جلد کتاب است... و چه کسی این روزها حال دارد ده جلد کتاب بخواند؟!
  • be real سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 22:01
    این روزا به چیزی که خیلی فکر میکنم، شریک آینده‌ی خیالیم نیست:| هست اما چیز دیگه ای هم هست که به مراتب مهم‌تر ازونه:[ شاید بهتر این بود که اینجوری شروع میکردم؛ این روزا یکی از دغدغه‌هام حرف زدنمه... دانشگاه یه دستاورد داشت اونم همین تغییر دادن عفت کلامم شد:| دقت کنید تغییر عفت کلام نه رفع عفت کلام:-« خلاصه بگم که این...
  • من معتقدم! سه‌شنبه 14 اردیبهشت 1395 00:59
    مسواک نمیزنم، پس هستم!
  • از خواص:| دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 12:42
    وقتی چیزیُ خیلی میخوام و خیلی هم بهش فکر میکنم بدستش نمیارم اما وقتی چیزیُ خیلی میخوام و زیاد بهش فکر نمیکنم در اکثر موارد بدستش میارم پ‌ن: اولین اسم وبلاگم برازمان بود..ینی بلند اندیشه ...این اسم وبلاگ قدیمیم توو بلاگفا بود...توی بلاگفا قشنگ مینوشتم...روزمره و اینا نبود نوشته‌هام....ولی الان حوصله اون‌جور نوشتنو...
  • هّ‌ه دوشنبه 13 اردیبهشت 1395 01:31
    خوش‌شانس ، آن مازوخیسمی‌ایست که یک سادیسمی عاشقش باشد...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 22:36
    اگر لیاقت دیدی ، اونوقت التماس کن...
  • هردم‌بیل یکشنبه 12 اردیبهشت 1395 13:16
    امروز اولین سوسک زندگیمُ کــُشتم:دی جسارت یکبار برای همیشه ...عالیه جسارت خیلی موقعا خوبه فوق العاده‌س مامانم برگشت، بوسش کردم و دلتنگیُ از چشام خوند. وقتی وارد خونه شد خواب بودم ولی میشنیدم که به بابام میگفت ببین چقدر ظرف توو ظرف‌شوییه:)) احساس خوبی دارم خیلی خوب البته بایدبا تاسف گفت که خانواده‌ام از شیراز اومدن و...
  • لبخند ِ پرحرفم شنبه 11 اردیبهشت 1395 22:12
    مث وقتی که میانُ نمیفهمن، یه روزم خط میخورنُ نمیفهمن لبخندتو میبینن و فرداهایی که نسبت بهشون بیخیال میگذری اونا فقط میفهمن یه جایی تموم شدن بذار گنگ بمونن نذار بفهمن یه روز برات مهم بودن....
  • آنچه میگذرد شنبه 11 اردیبهشت 1395 00:13
    دوست ندارم جایی بخوابم که زیرم آب بره، ولی مث که این استاد ریاضیه شیلنگ گرفته به مختصات زندگی ما..:/ اصلا مهم نیست دیگه! فردا میانترمشه و یه دور خوندم...نمیدونم چجوری میده سوالارو ..خیلی التماسش کردیم مث کوئیز اولش نگیره...بیخیال...همیشه ازینایی که همه زندگیشون تلف امتحانای درسی‌شون شد بدم میاد...آدم باید دنبال این...
  • روز گرم پنج‌شنبه 9 اردیبهشت 1395 00:16
    نیازی بهگفتن نیست اما امروز چهارشنبه، نه اردیبهشت نودوپنج. من در حال دراز کش ، مشغول به نوشتن هستم. ساعت هشت دقیقه ی بامداد است و اکنون فهمیدم هشت دقیقه است که دیگر چهارشنبه نیست، و نهم اردیبهشت نودوپنج اصلا پنجشنبه است...اینکه الان در چندمین شنبه هفته هستیم نه خیلی مهم و نه خیلی بی اهمیت است.. پاهایم از ساق درد...
  • و انزجاری دیگر... دوشنبه 6 اردیبهشت 1395 10:35
    میدونی؟ گند بزنن به رفاقتای آشغال... به آدمایی که هنوز فرق راز مردم و حرفهای روزمره رو نمیفهممن کسایی که به اشتباه باهاشون راحتی و گپ میزنی کم کم بهت نزدیک میشن و رازهاتو ازت میشنون... بعد ها و بعد تر ها وقتی رازتو از زبونهای دیگه میشنوی حس تنفر تمامتو در بر میگیره... ما چی یادگرفتیم؟ از زندگی کردن چی فهمیدیم؟ همین،...
  • [ بدون عنوان ] یکشنبه 5 اردیبهشت 1395 22:10
    براساس گذشته‌ آدما نمیشه برای آینده‌شون تصمیم گرفت... اگر میخوایم ببینیم میتونیم اونو برای آیندمون انتخاب کنیم و اجازه بدیم که شریک‌مون باشه یا نه نباید سریع بریم سر گذشته اش...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 4 اردیبهشت 1395 23:34
    دوست داشتم اون روی منو میدیدی...باهام راحت بودی ..بازومو میگرفتی و سعی میکردی یه حرف جدید بزنی و منو به چالش بکشونی...دوست داشتم بدونی که خیلی دوستت دارم و بدونی هیچ‌وقت واقعیت اون چیزی نبود که توی چهره‌ام و توی رفتارم دیدی... خونسرد، واقع گرا و خشک... من ابدا همچین آدمی نیستم من داغ داغم... نفس میکشم و خیال...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 4 اردیبهشت 1395 22:55
    حدس میزدم امروز ، شنبه‌ی متفاوتیه...از امتحان خوبی که دادم و هنوزم باورم نمیشه به اون خوبی دادم و کلاس آمار ..استاد زمخت جذاب، مهربون شده بود و شوخی میکرد و زیر زیرکی میخندید انگار از خنده‌اش خجالت میکشه ...خنده هاشو دوست دارم وقتی از کلاس آمار آزاد شدیم ساعت حول حوش پنج و نیم عصر بود...سوار اتوبوس شدم سرمو به شیشه...
  • [ بدون عنوان ] شنبه 4 اردیبهشت 1395 01:35
    جهان , دو بخش شده‌است... یک افرادی که بخاطر کارهای ناشایست خود مزد دریافت میکنند دو افرادی که بخاطر انجام وظیفه دینی خود مزد دریافت میکنند درحالی که اولی باید مجازات شود و دومی فقط تشویق شود..وظیفه وظیفه است... اونجوری که میخواستم نشد...باید بیشتر توضیح بدم ولی حال ندارم ساعت یک و نیم شبه فردا امتخان فیزیک دارم و فقط...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 3 اردیبهشت 1395 01:41
    آدمها چقدر سطحی نگرند ...هر چیز خوب باشد یعنی خوب است هر چیز خنده دار باشد یعنی باید به آن خندید ...برای گریه کردن دلیل خاصی نمیخواهند و هر آنچه که گریه آور باشد گریه‌شان‌ می‌اندازد...مسخره است ...من ..آدمها ... پلکهایم را روی هم میگذارم ..یک خدایم تماما برایم روشن است ..یکدست و آشنا...آدمها خسته‌ام میکنند...دانشگاه...
  • [ بدون عنوان ] پنج‌شنبه 2 اردیبهشت 1395 10:35
    عاشق که شدی، ماهیت خودت را از دست خواهی داد...دیگر پرنده ی آزاد دیروز نخواهی بود! عاشق شدن برابر حالتی مثل شکار شدن است دیگر نه جایی که میخواهی میروی نه چیزی که میخواهی میخوری و نه هیچ انتخاب دیگرت دست خودت است... همه‌ی تو چیره‌ی شکارچی ات میشود...
  • گم شدم دوشنبه 30 فروردین 1395 01:01
    حاضرم بدم هرچیزی که بهش وابسته ام و برگردونم روزایی که هشت سالم بود صبحایی که برمیگرده به ده یازده سال پیش ..آخ چقدر دلم لک زده برای اون روزا...چقدر رها بودم چقدر ساده بودم چقدر پاک بودم....دلم برای خود اون روزام تنگ شده...همونکه زنگ تفریحا بازی میکرد..میخندید..حرف میزد به موقعش هم گریه میکرد الان همه چیزم قاطی شده...
  • هردم‌بیل چهارشنبه 18 فروردین 1395 00:14
    از احساسات کال و خامم پشیمونم و پشیمون‌تر وقتی که این احساسات سریع توو رفتارم شکل پیدا میکنه. البته اشتباهاتمو خیلی سریع میفهمم و راحت هم قبول میکنم اگه کوتاهی یا خطایی کردم ... خداروشکر میکنم واقعا... تقرییا سه ماه از ترم میگذره. من همچنان از برنامه نویسی هراس دارم برای ارائه تمرینهام واقعا لنگ میزنم، البته اعتراف...
  • شب‌نویس جمعه 13 فروردین 1395 21:03
    دلم میخواد روزگارم بُر بخوره، دوست دارم یه تغییر قشنگ توو دنیام اتفاق بیفته. تغییری که بخاطرش لبخند رو لبام بیاره همه ساعتا و ثانیه های زندگیم اصلا نمیفهمم چطور بعضیا براشون مهم نیست که وجودشون برای کسی زندگی باشه یا نه... من خیلی برام مهمه و دوست دارم همیشه برای کسی مهم باشم دیشب لونا بهم گفت اسم پنجتا از کسایی که...
  • روزی روزگاری پنج‌شنبه 12 فروردین 1395 17:17
    قدر بعضی آدما نفرت انگیزن، انقدر چندشناکن که جلوشون از خودت هم بدت میاد ...فایده اشون کنار ضررهاشون هیچه حرفا و افکارشون مشمئز کننده است . اه حتی فکر کردنش هم حالمو بد میکنه ... بگذریم شبا ساعت دو میخوابم و طبیعتا فرداش ساعت یازده یا دوازده پا میشم چی ازین بدتر ازین نوع زندگی متنفرم میتونستم صبحا توو خنکی هوا چای...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 10 فروردین 1395 00:22
    دیوارم همیشه کوتاه بود. نشون به همون روزی که معلم علوم سوم راهنماییم یه روز وارد کلاس شد و سریع برام منفی گذاشت چرا؟چون جامو عوض کردم. یه مثال خیلی قدیمی زدم که تحملش همچین سخت هم نبود ولی انگار ما گلچین روزگاریم از هر ضدحالی یکی خوبش برام کنار گذاشته شده .... از روال زندگیم خسته‌ام. بیکاری نت و مهمل‌کاری...باید تحول...
  • کاش ترا داشتم یکشنبه 1 فروردین 1395 22:37
    نوشتن برای تو مدتی سخت شده ..اما کاش بدانی هنوز مثل همان روز که بعد از چهار سال یافتمت دوستت دارم ...و تو هنوز به سان همان روز با من سردی و شاید بدتر... کاش میخواندی نوشته هایم را...کاش از من خبر میگرفتی که کجای جهانم ...راستی برایم معجزه ایست اینکه روزی برای من شوی و اینکه روزی بدانم برایت مهم هستم کنون با حسرت...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 26 اسفند 1394 22:26
    حس بدی دارم هنوز دوستت دارم و یادم میاد که اونقدر با من مثل غریبه ها رفتار کردی گناهم چی بود؟ من مستحق بی محلیات نبودم صادقانه اومدم طرفت صادقانه و عاشقانه لعنت به این جملات اما انقدر دوستت دارم که مجبورم چنین چرندیاتی بخاطرت بنویسم
  • [ بدون عنوان ] جمعه 30 بهمن 1394 00:34
    بعد از اون چهار میلیونی که توو این سال پول مصرف آب خونه شده بود و پدرم جدّا ناراحت بود، فکرامونو رو هم ریختیم و به این نتیجه رسیدیم که یه لوله توو خونه هست که نشتی داره...مصرف ما هر چقدرم زیاد و بی رویه باشه ، از یه میلیون تجاوز نمیکنه ..چهار میلیون واقعا سوت آوره:)) بابام میگفت وقتی رفتم اداره آبفا، دود از کله ام...
  • [ بدون عنوان ] سه‌شنبه 27 بهمن 1394 20:38
    خیلی خوبه که برای کارای باب میل‌ات که اگر به خودت باشه حال نداری انجام بدی،‌یه نفر باشه که به تو روحیه و توان بده انجامش بدی...دوست داشتم بیام درست حسابی بیام بنویسم روزامو ولی حال نداشتم...اما رزیتای مهربونم منو هل داد جلو..(: ازش خیلی ممنونم❤ روزای زمستون دارن تموم میشن و دیگه چیزی از نودوچهار نمونده... رفتم فال سال...
  • [ بدون عنوان ] جمعه 23 بهمن 1394 00:46
    هنوز پنجره‌های پرنور و بلند خانه نفس می‌کشند میتوانم ببینم که هنوز در رگ دیوار‌های خانه خون گرم محبت جاریست و قاب عکس خنده هایت را لبریز میکند در خنده‌هایت چیزی راکد نیست..هرچه هست جاری بودن است ..زندگی‌ست! هنوز ، هرروز صبح، شمعدانی ها حضورم را میخواهند کنارشان می‌نشینم چای می‌نوشم شمعدانی ها هرروز برایم از تو...
  • [ بدون عنوان ] دوشنبه 19 بهمن 1394 23:47
    میخوام این ترم، د رست درس بخونم هفته سومه دانشگاست و هنوز درست شروع نکردم... کتابخونه دانشگاه، یه کتابدار داره که تقریبا میشه گفت آدم بی ثباتی توی رفتاره یه روز به شدت عصبی و خشنه یه روز گرم و مهربون بنظر خانوم سختی کشیده ای میاد...این ترم هربار رفتم که کتاب بگیرم، کتابخونه باز نبود ..ینی خانومه بود ولی خب درگاه شو...
  • [ بدون عنوان ] چهارشنبه 14 بهمن 1394 22:45
    شاید‌ سردرد با یه فنجون قهوه خوب بشه غصه ، با چندتا اشک ریختن بهتر بشه دلتنگی با یه آغوش تموم بشه اما زخم با هیچی خوب نمیشه زخم فقط باید بسته بشه باید پوشیده باشه باید سکوت باشه... آره .. برا زخمایی که روی روح جراحت میذارن باید لبهاتو ببندی و سکوت کنی تا آروم بگیره
  • 67
  • 1
  • صفحه 2
  • 3