پنجره‌های‌باز
پنجره‌های‌باز

پنجره‌های‌باز

شیش

بعد سه ماه برگشتن به وبلاگ واقعا اسفناکه:))

ترم اول دانشگاه تموم شد و روزای بد خوبش شد خاطره

فردا امتحان فیزیولوژی دارم

یکی از کلاسایی که آخرای ترم شدیدا دلم براش تنگ شد 

کلاس پنج‌شنبه ها ، صبح، فیزیولوژی بود...

استادمون خیلی خوب بود ...با اینکه از استاد ریاضیم پیرتر بود ولی خیلی باهاش راحت بودیم 

و همچنین حرفاش دلگرمی خاصی داشت

خدا نگهدارش باشه خیلی با نمک و تاس بود

استاد ریاضیمون هم  خشک و عصبی

به همه گفتم دیگه باهاش برنمیدارم ابدا 

ممکنه ترمای دیگه برا ما ارائه نده یا اگر اون فقط برای ما ارائه بده

درسایی مثل معادلات دیفرانسیل و‌ ریاضی ۲ ، مجبورم باهاش بردارم

سرکلاسشم فعال بودم

منتها یه مشکلی که داره یه ذره عصبی ِ...میترسی ازش

اما اگر حالش خوب باشه کلاسش یکی از بهترین کلاسا میشه

...

دوستای دانشگاهم رو دوست دارم

اولین دوستم سمیه بود که باهاش دیگه رابطه ندارم

اوایل ماه محرم بود که فهمیدم رئیس یه هیئت برای حضرت علی اکبره

برای روز حضرت علی اکبر میخواستن طبق روشای هرسال یه چیزی با آرم هیئت شون به جوونایی که میان عزاداری هدیه کنن

از من درخواست کمک کرد

خوشحال شده بودم که دوستم انقدر در این مسائل موفقه

اما روزای بعد فهمیدم توی مجلس عزاداری‌شون پوست صورت خودشونو خون میندازن

یه بارم که دانشگاه داشت وضو میگرفت دیدم تمام کناره های صورتش قرمزه و پوستش ور اومده

من با این کارها و امثال اینها مثل قمه زنی مخالفم

و فهمیدم خط فکری سمیه با من یکی نیست و یک روز باهم دعوامون شد...

خلاصه اینکه دوستیمون پایدار نموند...

البته رابطه داریم ولی نه به اون جدیت

دوست پیدا کردن واقعا کار سختی ِ

آدمای زیادی باهات رابطه دارن ولی اونی که باهاش آرامش بگیری

همیشه نیست...

نظرات 12 + ارسال نظر
رزیتا چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 20:58

آدمهایی هستند که خیلی «وجود» دارند.
نمی گویم خوبند یا بد؛ چگالی ِ وجودشان بالاست.
اصلا یک «امضا» هستند برای خودشان!
افکار، حرف زدن، رفتار و هر جزئی از وجودشان امضادار است.
اینها به شدت «خودشان» هستند.
یعنی تا خودشان نباشند اینطور خاص و امضادار نمی شوند که!
در یک کلمه، «شارپ» هستند و یادت نمی رود «هستن» هایشان را؛
بس که حضورشان پر رنگ است و غالبا هم خواستنی.
رد پا حک می کنند اینها روی دل و جانت،
بس که بلدند «باشند....»
این آدمها را هر وقت به تورت خورد ، باید قدر بدانی.
دنیا پر از آن دیگریهای بی امضایی است که شیب منحنی حضورشان، همیشه ثابت است..
نرگس نازنینم شما از همین دست ادمها هستید

این نهایت لطف و دریای مهربونیت بود رزیتا...مرسی که هستی و بهم اعتماد بنفس میدی خیلی دوستت دارم و قدر دان وجودت هستم رفیق‌نازنینم:-*
این روزام گره خوردن به‌هم...خسته ام...ممنونم از خدا که تورو دارم❤❤❤

رزیتا چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 11:51

ازدواج با این 8 نوع مرد خطرناک است !
شوهرانی که برای پیشرفت مقاصد خود ، دروغ های کوچکی می گویند و یا گاه این کار را برای تمسخر همسر خود انجام میدهند. بالاخره یک روز کارشان به دادگاه خانواده می کشد. این گروه مردان همواره در دنیایی از وهم و خیال در پروازند و معمولاً فراموشکار هم میشوند و تمام دروغ هایی را که گفته اند از یاد می برند چون از قدیم گفته اند که «دروغگو همیشه فراموشکار است! »
اخیراً «دکتر گینورد آدامز» سرپرست انیستیتو راهنمایی ازدواج در دانشگاه پنسیلوانیا، کتابی تحت عنوان «چگونه دوست خود را انتخاب می کنید» منتشر کرده و در آن راجع به ازدواج مطالب مهمی نوشته است. در این کتاب دکتر «آدامز» دخترانی را که قصد ازدواج دارند راهنمایی و ارشاد کرده و آنها را از ازدواج با «۸» نوع مرد که به عقیده ی او خطرناک هستند بر حذر داشته است:
نوع اول: مرد خودخواه و متعصب افراطی
این نوع مرد ممکن است برای زن چهار مشکل بزرگ ایجاد کند : اختلاف عقیده ی دایمی ، نزاع همیشگی ، عصبی بودن و سختی معاشرت!
نوع دوم: مرد عصبی مزاج
این نوع مرد ، در واقع یکی از انواع مردانی است که دکتر آدامز اصلاً سخن گفتن با آنها را نیز برای دختران خطرناک می داند. چنین مردانی که روحی عصبی دارند با همسر خود سر کوچک ترین مسأله نزاع و مشاجره ی سختی می کنند و یک زندگی شیرین و مفرح را به کام همسر بدبخت و بچه های بیگناه و حتی آشنایان دور و نزدیک تلخ می سازند!
نوع سوم : شوهر سختگیر و بی گذشت در امور مالی
شوهری که در امور مالی زن بسیار سختگیری میکند و سر سوزنی گذشت ندارد ، به درد زندگی نمی خورد. البته مقصود این نیست که باید زن بی اجازه ی شوهر هر چه میخواهد خرج کند ، بلکه دکتر آدامز معتقد است که بیشتر مشاجراتی که در خانه روی می دهد فقط بر سر پول است. حال آنکه در اصل نباید چنین باشد ، خیلی از زن و شوهرها چندان که به پول اهمیت می دهند، هرگز برای تربیت بچه ها ارزش قایل نیستند، البته زن و شوهر به واسطه ی پول مشاجره نمی کنند، بلکه در اکثر اوقات طریقه ی خرج کردن آن است که موجب سر و صدا و نزاع ایشان میگردد. پس زنی که به خوبی مدیریت خانه را انجام میدهد، پول را با حساب و کتاب و مناسب خرج میکند و یک شاهی را هم حرام نمی کند و باز مورد شماتت و سختگیری شوهر قرار می گیرد، حق دارد گلایه مند باشد.
نوع چهارم : مردی که سریع و آسان دروغ می گوید!
شوهرانی که برای پیشرفت مقاصد خود ، دروغ های کوچکی می گویند و یا گاه این کار را برای تمسخر همسر خود انجام میدهند. بالاخره یک روز کارشان به دادگاه خانواده می کشد. این گروه مردان همواره در دنیایی از وهم و خیال در پروازند و معمولاً فراموشکار هم میشوند و تمام دروغ هایی را که گفته اند از یاد می برند چون از قدیم گفته اند که «دروغگو همیشه فراموشکار است! »
نوع پنجم : مردان فراری از میدان مبارزه!
پنجمین گروه مردانی هستند که از موانع و مشکلات فراری هستند و به جای اینکه از مشکلات زندگی استقبال کرده و در رفع آن کوشا باشند ، فرار را بر قرار ترجیح میدهند. طبیعی است مردانی که حاضر نیستند به جنگ موانع و مسایل زندگی بروند و همواره میدان مبارزه را ترک می گویند، در زندگی زناشویی هم برای همسر خود تکیه گاه مناسبی نخواهند بود.
نوع ششم : مردان نامنظم و بی ادب در نزاکت!
ازدواج با مردان نامنظم و به دور از ادب و نزاکت نیز به صلاح نیست. بی نظمی خواه در تعیین وقت ، خواه در لباس و غذا و یا هر چیز دیگر، شما را از زندگی بیزار میکند.
نوع هفتم : مردانی متعلق به خویشاوندان خود!
شوهری که فقط به اقوام و خویشان خودش تعلق دارد نیز از جمله شوهرانی است که ابداً به درد شما نمی خورد. چون این گونه مردان اصلاً به شما متعلق نیستند و از آن دردانه های عزیز کرده ی پدر و مادر خود هستند که می خواهند همیشه کنار آنها باشند . پس چه وقت میتواند به شما رسیدگی کند، چه وقت فرصت حرف زدن با شما را دارد؟ سرپرست انیستیتو راهنمایی ازدواج اعتقاد دارد که زندگی با این نوع مردان، همواره اختلاف در منزل به وجود می آورد و حرفهای بی مورد و بی ارزش همیشه در منزل شما منعکس میشود که به دنبال خود دعوا مرافعه خوهد آورد.
نوع هشتم : مردان راحت طلب!
شوهر راحت طلب، از جمله خطرناکترین مردان جهان خلقت است . مردی که بی هدف و بیهوده پشت شیشه رستورانی نشسته، از پنجره بیرون را تماشا می کند و پک به سیگارش می زند و وقت کشی می کند، یا مردی که در خیابان بدون برنامه مشغول قدم زدن است و یا با اتوبوس به اول خط و آخر خط می رود و مردم را تماشا می کند و با آسودگی خاطر وقت خود را بی سبب تلف می کند، موجودی است که خوشبختی در کنار او امکان ندارد، بلکه اساساً زندگی با چنین مرد راحت طلب و بی درد و سهل گذرانی به…. هیچ وجه صلاح نیست….

عالی بود خدا کمکمون کنه:دی

رزیتا شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 20:58

ویلیام گاسر : کنترل گری عامل نابودی
در هر ارتباطی از هر نوع و شکلی ، هرکس صرفا میتواند خود را تغییر دهدو نه هیچکس دیگر را.....
۹۹/۹۹ درصد مردم جهان به دلیل این رسم کنترل گری است که در کنار آمدن با دیگران دچار مشکل میشوند.این عادت منحصر به ازدواج نیست .اما در زندگی زناشویی شدیدتر خود را نشان می دهد.
فرض اصلی کنترل گری این است که : چنانچه ما احساس ناخرسندی میکنیم ، خود مسوول چنین احساسی نیستیم ، بلکه این دیگران و حوادث خارج از کنترل ما هستند که مقصرند و یا مغز ما از لحاظ ساختاری یا شیمیایی به نحوی است که ، بدون اینکه ما بخواهیم، این مشکل را ایجاد میکند.
در این فرضیه هرگز علت بدبختی ما ، نحوه انتخاب اعمال ما شناخته نمی شود.افرادی که از زندگی مشترکشان راضی نیستند ،متوسل به کنترل گری میشوند و میگویند : تقصیر من نیست .همسرم عامل تمام این بدبختی هاست و من وظیفه خود میدانم هرکاری که می توانم برای تغییر رفتارهای او در قبال خود انجام دهم و برای این انجام وظیفه هفت عادت تخریب گرِ خصلت کنترل گری که کلیشه ای هستند را در پیش می گیریم.
1-عیب جویی یا انتقاد
2-سرزنش
3-شکوه و گلایه
4-نق و غرغر
5-تهدید
6-تنبیه
7-دادن حق حساب و یا باج برای تحت کنترا دراوردن دیگری
این عادات مخربند زیرا اگر طولانی مدت تکرار شوند ، زندگی های مشترک بسیاری را از بین می برند.
در این حالت که مقصر طرف مقابل ماست ،ما هیچ تلاشی برای تغییر خودمان انجام نمی دهیم.از این رو ناراحتی های ما نه تنها کم نمی شود بلکه غالبا شدیدتر می شود.
علت اینکه دوستی های طولانی مدت موفقیت آمیزتر از ازدواج است به این موضوع برمی گردد که تقریبا در دوستی های بلند مدت کنترل گری بکار برده نمیشود.

اوم دقیقا...رفتار بدی که بارها از دیگران مشاهده کردم و از وجودش در خودم واهمه دارم...خیلی مخربه البته ضربه اصلی به خود طرف وارد میشه

رزیتا شنبه 10 بهمن 1394 ساعت 00:00

سلام خانمی خوبی عزیز کجایی ممنون که پیامهای منو میذاری دست گلت درد نکنه روی فیسبوک خانم فرنودی پیامی دیدم به این مضمون:
در زندگی یاد گرفتم با احمقها بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . از حسود دوری کنم چون اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز از من بیزار خواهد بود . و تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم. و سه چیز را هرگز فراموش نمی کنم : 1- به همه نمی توانم کمک کنم. 2- همه چیز را نمی توانم عوض کنم. 3- همه من را دوست نخواهند داشت. این پیام اینقدر زیبا به نظرم آمد که دوست داشتم با شمای نازنین در میون بذارم.

سلام رفیق خوب من
کامنتهات بهم دلگرمی میده
از خدا ممنونم که تورو برای من گذاشته
ممنونم از مطالب مفید و زیبایی که وقتی میخونی ‌منم یادت هست و با من تقسیم میکنی...
عاشقتم

رزیتا چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 10:00

راه و روش های افزایش قدرت و نفوذ کلام که افراد با نفوذ بلدند اما نمیخواهند به شما بگویند :
1-زمان زیادی را صرف گوش دادن کنید :
چرا این راز شماره 1 است؟ چون اهمیت فوق العاده زیادی دارد.
شما باید به صحبت های مردم گوش کنید، حتی اگر بدانید که قرار است چه چیزی بگویند. اگر برای آنها کاری نمیتوانید بکنید حداقل به صحبت هایشان گوش کنید. مردم نیاز دارند شنیده شوند، نیاز آنها به شنیده شدن بیشتر است از حل مسئالشان. شما باید از امروز به حرف دیگران گوش کنید. کاملا به حرف هایشان گوش کنید. آنها نمیخواهند شما نصیحتشان کنید پس زیاد بدنبال بالا بردن دانشتان در خصوص علایق مردم نباشید هنگام صحبت کردن.
2-سوالات زیادی بپرسید :
نه صرفا به خاطر اینکه مردم میخواهند شنیده شوند.
پرسیدن سوال میتواند باعث شود تا دقیقا پی ببرید مردم چه میخواهند. اکثر اوقات چیزی که میخواهند با چیزی که میگویند فرق میکند پس این هنر شماست که بفهمید مردم چی میخواهند.
شما اگر بفهمید مردم چه چیزی واقعا میخواهند، آنگاه میتوانید دقیقا بفهمید چه پیشنهادی برای شما دارند.
اگر به افراد با نفوذ در هر کجا که باشند دقت کنید، آنها یا زیاد صحبت نمیکنند یا در حال پرسیدن سوال هستند.
3-یک ارتباط انسان-انسان بسازید:
“مردم” هم مانند شما انسان اند. آنها هم یک سری مشکلات در زندگیشان دارند یک سری مشغولیت ها، تفریحات و … شما برای اینکه نشان دهید آنها را به دید ابزار و وسیله نگاه نمیکنید باید برای مشکلاتشان احساس همدردی کنید. اگر میخواهید هرچیزی به هرکسی گفتید بدون چون و چرا اجرا کند فقط کافیه یک بار بهشون زنگ بزنید و فقط حالشون رو بپرسید. آخرین مشکلی که داشتند را ازشون جویا شوید آیا حل کردند و نکته آخر اینکه یک مشکل کوچکی که میتوانید برای آنها حل کنید.
شما با این کاری محبتی در دلشان قرار میدید که تا آخر عمرشان احساس میکنند به شما مدیونند
4-سپرتان را بیندازید:
شاید برایتان سخت باشد تا بخواهید زندگی خصوصیتان را با دیگران به اشتراک بگذارید تا آنها احساس کنند شما چیزی برای پنهان کردن ندارید ،درست است. زندگی خصوصی شما، خصوصی است و فقط برای شماست.
شما نباید آنرا با کسی در میان بگذارید.
اما در زندگی بعضی چیزهایی که شما خودتان میدانید فعلا خصوصی است و در آینده عمومی خواهد شد را به کسی که میخواهید او را افسون کنید بگید. (خلاصه کتاب پرفروشِ “افسونگری – هنر نفوذ در ذهن ها و دل ها” را هنوز دانلود نکردید؟ از اینجا دانلود کنید
این کار شما برابر هزاران هزار جایزه نقدی است که به دیگران میدهید. شما با این کار جایگاهی به آنها میدهید که احساس میکنند چقدر مهم هستند که شما چنین رازی را بهشون گفتید و برای حفظ این احساس همیشه سعی میکنند حرف شما را قبول کنند تا آنرا از دست ندهند.

5-هیچ فرصتی را برای تشکر از دست ندهید:
همین الان فکر کنید آخرین بار چه کسی به شما کمکی کرده یا لطفی در حق شما انجام داده؟
فردا بروید جداگانه و در خلوت از او تشکر کنید.
این کار باعث میشود مردم احساس کنند کار بزرگی انجام داده اند. آنها احساس میکنند شما قدر آنها را میدانید پس همیشه به شما وفادار میمانند.

6-براشون دست بزنید:
یکی از قدرتمند ترین ابزار ها تشویق و دست زدن است.
کسی که پیشرفتی کرده، کاری نسبتا خوب انجام داده یا در حق شما لطفی کرده برایش دست بزنید. مردم عاشق آن هستند. زیرا از بچگی در تلوزیون و سخنرانی ها دیده اند که برای افراد مهم دست میزنند و این عمل در ناخودآگاهشان باقی مانده و شما باید کاری را بکنید که احساس خوبی بهشون دست بده.
اگر میخواهید این کار تاثیر 10 برابر داشته باشد در جمع او را تشویق کنید و برایش دست بزنید.

7-عذر خواهی کنید، اگر اشتباه کردید:
چه کسانی اشتباه خود را قبول نمیکنند؟ افرادی با عزت نفس پایین.
آیا شما از کسی که عزت نفسش اینقدر پایین است حرف شنوی میکنید؟ طبیعتا خیر.
شما باید در هر فرصتی که اشتباه کردید از دیگران عذرخواهی کنید،با این کار بهشون نشان دهید از عزت نفس بالایی برخوردارید و شخص قابل تکیه ای هستید. شما که خودتان را باور دارید پس هرکس دیگری که با شما باشد باورش میکنید پس همه سعی میکنند از شما حرف شنوی داشته باشند تا در جرگه شما باقی بمانند.
8-به مردم چیزی را بدهید که میخواهند:
اگر به دیگران کمک کنید به چیزی که میخواهند دست پیدا کنند، برای همیشه مدیون شما خواهند ماند.
مردم دوست ندارند مدیون کسی بمانند و هروقت اورا میبینند شرمنده شوند برای همین همیشه لطف او را جبران میکنند.
اگر شما به دیگران کمک کنید ،یا چیزی را به آنها بدهید که میخواهند شک نکنید که آنها برای کمک به شما هیچ فرصتی را از دست نمیدهند.

9-اجازه ندهید دیگران شرمنده شوند:
اگر دیگران در برابر شما شرمنده شوند نهایت سعیشان را میکنند تا با شما ارتباطی نداشته باشند و این چیزی نیست که بدنبالش هستیم.
اگر فکر میکنید شخصی که از شما درخواست کار کرده برای آن کار مناسب نیست، چیکار میکنید؟ درخواست او را جواب میدهید، او را سر کار میذارید و با بازخوردی که از عملکرد ضعیفش داشته او را شرمنده میکنید؟ معلومه نه ! در عوض شما میگید “کاش زودتر میگفتی …قولش رو به کس دیگری دادم”

10-تلفن کنید:
آیا این اواخر به ندرت به کسی تلفن میزنید؟ در عوض از شبکه های اجتماعی، اس ام اس و ایمیل استفاده میکنید؟
اگر اینچنین است دارید یک ارتباطی را از دست میدهید.
تلفن و رابطه رو در رو در چند جا به شدت اهمیت دارند و هیچ چیز دیگری نمیتواند جای آنرا بگیرد : 1.در رساندن خبر های بد و 2. رساند خبر ترفیع یا پیشرفت های شغلی
شما هنگامی که به دیگران تلفن میکنید به آنها نشان میدهید که آنقدر برایشان اهمیت قائل هستید که کارهایتان را زمین گذاشتید و گوشی تلفن را برای حرف زدن با او برداشتید. این یک راه قدرتمند برای ارتباط با افراد و تحت تاثیر قرار دادن آنهاست.

اینا عالین...من خیلی این مطالبو دوست دارم مرسی ازت رزیتا جونم

رزیتا چهارشنبه 7 بهمن 1394 ساعت 00:24

با تحقیقات بیشتر، روانشناسان به این نتیجه رسیده اند که "جذابیت" کلید مهمی در «اثر هاله ای»‌ است. مجله ی روانشناسی "سپیده دانایی" می نویسد: «موقعی که ما کسی را فردی دوست داشتنی یا جذاب می دانیم، احتمال بیشتری دارد که او را باهوش و خوب (و یا دارای دیگر خصلت های نیک) هم بدانیم. در واقع این صفات (لزوما) همیشه با همدیگر در یک فرد وجود ندارند، اما (ذهن)‌ ما تمایل دارد آنها را به صورتی با هم... جمع کند» (شماره38،ص39)به عنوان مثال خیلی محتمل است ما حرف های کسی که آراسته لباس پوشیده است را "بهتر" از حرف های یک فرد ژولیده بدانیم - در صورتی که هیچ دلیل منطقی برای این تصور وجود ندارد.

رزیتا سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 18:59

نرگس گلم دکتر فرهنگ هولاکویی در آمریکا زندگی میکنه و هم روانشناس هست و هم جامعه شناس . من شاهین فرهنگ را نمی شناسم

اوهD-:
نه پس شاهین فرهنگ یکی دیگه‌س
البته دکتر هولاکویی رو نمیشناختم ولی بنظر مرتبه علمی بالایی دارن

رزیتا سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 15:27

جمله ای از دکتر فرهنگ هولاکویی : ما کوشش می کنیم حرفمان را درست ، شفاف و روشن بزنیم و امیدمان این است که طرف مقابل برداشت درستی از حرف ما بکند اما اگر برداشت درستی نکرد هیچ هیچ مسئولیتی در قبال برداشت نادرست او با ما نیست .

ایشون همون شاهین فرهنگ نیستن؟

رزیتا سه‌شنبه 6 بهمن 1394 ساعت 11:07

نرگس گلم نمونه هایی از اثر هاله ای: تا به حال دقت کردید نصیحت بهترین دوستتان را بیشتر گوش میدهید؟ و یا درس استادی را که دوستش دارید را بهتر میخوانید؟ و یا کار تعمیرکار اتومبیلی که اتومبیل شما را درست کرده و با او دوست هستید را بیشتر می پسندید؟ این دقیقا اثر هاله ای است.
اثر هاله ای دقیقا دلیل اهمیت بالای برخورد اول در اولین ملاقات است که میتواند سرنوشت ساز باشد.
شما به کمک اثر هاله ای میتوانید نهایت استفاده را به سود خودتان ببرید. زیرا میتوانید با اثر هاله ای قضاوت دیگران را نسبت به خودتان به سمت مثبت البته خیلی راحت تغییر دهید

دقیقا درست میگه چقدر جالب.D: چیز مهمیه و ما اینهمه ازش غافلیم

رزیتا دوشنبه 5 بهمن 1394 ساعت 20:42

در روانشناسی و علوم شناختی واقعیتی وجود دارد، که ما در زندگی روزمره ی خود، و همچنین در شناخت خود نسبت به دنیای پیرامون معمولا پایبند و اسیر آن هستیم. مایل هستم در نوشتاری کوتاه،‌ شما را با این پدیده آشنا کنم. دلیل انتخاب این موضوع آن است که،‌ در جستاری کوتاه، متوجه شدم که دسترسی به متنی ساده و کوتاه برای شناخت این پدیده به زبان فارسی، به سختی در شبکه ی اینترنت پیدا می شود.
«اثر هاله ای» در واقع یک خطای «ادراکی»‌ است.
«اگر شخصی خندان و دوست داشتنی باشد ممکن است دیگران این شخص را صادقتر از فردی که ترشروست به شمار آورند.» در این مثال،‌ واضح است که خندان یا ترشرو بودن، ربطی به صداقت ندارد، ولی ذهن انسان گونه ای عمل می کند، که شناخت و ارزیابی مسائل را از هم جدا نمی کند. در واقع ذهن ما افراد و پدیده ها و مسائل را به دو دسته ی کلی "مطلوب" یا "نامطلوب" تقسیم می کند. اگر فردی یا چیزی در دسته ی "مطلوب"ها قرار گیرد، حتی خصلت ها نامربوط او را نیز "مطلوب" فرض خواهیم کرد -حتی اگر هیچ اطلاعی نسبت به آن ویژگی ها نداشته باشیم. همچنین اگر فردی در دسته ی "نامطلوب"ها قرار گیرد، فرض می کنیم که خصلت های او عموما "نامطلوب" خواهند بود.
خطا یا اثر هاله ای را می توان این گونه تعریف کرد: هنگامی که شناخت انسان نسبت به یک ویژگی، با ایجاد پیشفرض، ارزیابی انسان نسبت به دیگر ویژگی ها را نیز تحت تاثیر قرار دهد. نرگس گلم این مطلب جالب بود برات فرستادم

عالی بود...پس دلیل اینهمه اشتباه‌ها و رکب خوردنا اینه

رزیتا شنبه 26 دی 1394 ساعت 11:04

ما با کسانی می تونیم راحت باشیم و آرامش داشته باشیم که او ، نه ما را قضاوت کنه نه تحقیر نه تهدید و .... صمیمیت یعنی اینکه تو اول حرف بزنی بعد فکرش را بکنی آیا حرفم درست بود یا نه ؟ یعنی اونقدر احساس امنیت بکنی که بتونی بدون فکر کردن به اینکه حرفم درسته یا نه بتونی آنچه که در ذهنت می گذره را با دوستت در میون بذاری

عالی بود....کاش یه همچی دوستی پیدا میشد

رزیتا شنبه 26 دی 1394 ساعت 10:54

سلام من کاملا با شما موافقم از اینکه در عزاداریها بخوان خودشونو زخم و زیلی کنن وای چقدر وحشتناکه این کار

دقیقا رزیتا جون...متاسفانه این کار چهره ی زیبای دین رو خراب میکنه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.