هنوز پنجرههای پرنور و بلند خانه نفس میکشند
میتوانم ببینم که هنوز در رگ دیوارهای خانه خون گرم محبت جاریست
و قاب عکس خنده هایت را لبریز میکند
در خندههایت چیزی راکد نیست..هرچه هست جاری بودن است ..زندگیست!
هنوز ،
هرروز صبح، شمعدانی ها حضورم را میخواهند
کنارشان مینشینم چای مینوشم
شمعدانی ها هرروز برایم از تو میگویند
من با چای قند نمیخورم..:)