خیلی خوبه که برای کارای باب میلات که اگر به خودت باشه حال نداری انجام بدی،یه نفر باشه که به تو روحیه و توان بده انجامش بدی...دوست داشتم بیام درست حسابی بیام بنویسم روزامو ولی حال نداشتم...اما رزیتای مهربونم منو هل داد جلو..(: ازش خیلی ممنونم❤
روزای زمستون دارن تموم میشن و دیگه چیزی از نودوچهار نمونده...
رفتم فال سال نودو پنج رو خوندم
من به فال اعتقاد دارم ولی نه به اون صورت که بضیا دیگه همه چیزو به فال ربط میدن...چون معتقدم زندگی ما چیزی میان سرشت و انتخابه...ینی نه اختیار کامل نه جبر مطلق...
خلاصه اینکه سال نودوپنح برای من پر از موفقیت اجتماعیه...اما از زندگی عاطفیم چیزی ننوشته بود :( خسته شدم دیگه :))
حالا شاید هم فالش کامل نبود ینی امیدوارمD:
روزای خوبیه...حالم خوبه...کمتر درگیر مسائل اطرافم و حتی آدمام...دلم آزاده فکرم آزاده و تقریبا به ثبات رسیدم
این حال روانی رو دوست دارم...مسائل اطرافم اذیتم نمیکنن چون خودم هم اجازشو نمیدم..آدمای اطرافمو یا دوست دارم یا ندارم...مهم اینجاس که اونی که دوسش دارم دوسم داره...مثل رفیقام، رزیتا، خواهرم
امروز با طیبه، از ترم بالایی های رشتهام توو دانشگاه، آهنگ گوش میدادیم
اولین آهنگی که برام گذاشت و گفت میخوام توام گوش بدی و خیلی قشنگه، ماه و ماهی بود...آهنگی که خودم باهاش یک سال پیش کلی خاطره داشتم...
از پستای اینستام تعریف میکرد میگفت توش احساس هست...طیبه رو دوست دارم...میخواستم در مورد کسی که دوسش داره بیشتر باهاش حرف بزنم...کاش مشکلاتشون حل میشد و باهم ازدواج میکردن.... اینجوری که انقدر تکلیفشون نامعلومه خیلی بده
امروز بهش گفتم نمیدونم چرا انقدر فازت منفیه..یکی تورو میخواد چی ازین قشنگتر؟ بخند شاد باش..همش ناشکری!
جوابمو نداد و در مورد محمد حرف زد...خیلی احوالاتش برام مجهوله..اصلا نمیتونم بفهمم توو دلش چی میگذره..از دنیا چی میخواد..